1 ـ تعريفى از تهاجم فرهنگى و غربگرايى با اشاره به بعضى از نمونه هاى ملموس و نظاير آن و همچنين اشاره به خطرات اين تهاجم.
2 ـ راههاى مبارزه و بر خورد با تهاجم فرهنگى.
ج 1 ـ هر نهضت و حركتى كه هدف آن برانداختن آداب و تمدّن و رسوم تعليم و تربيت و آداب و شعائر و سنن دينى و قومى يك جامعه و تضعيف اعتقاد و پايبندى افراد آن جامعه خصوص جوانان و نوجوانان به فرهنگ و آداب خودشان براى آماده سازى آنها به قبول عادات بيگانگان باشد، تهاجم فرهنگى به آن جامعه است.
بنابراين، تهاجم فرهنگى به جوامع اسلامى، نهضتها و برنامه هاى ويرانگرى است كه با سياستهاى فرهنگى استعمارى و با ترويج اخلاق بيگانه و در حال حاضر غربى براى محو شخصيّت اسلامى و مسلمانان و ذوب آنها در فرهنگ و عادات و رسوم بيگانگان و برداشتن مرزهاى اخلاقى خصوصاً در روابط زن و مرد و تأسيس حكومت بر اساس حكومتهاى غربى، و نفى اصالت حكومت دين و حاكميّت احكام، مخصوصاً از حدود دو قرن پيش در بلاد و ممالك اسلامى به صورتهاى گوناگون و شامل تقريباً كلّ مظاهر زندگى، كم و بيش شكل گرفت و مى توان گفت: جز چند نقطه از سرزمينهاى اسلام همه جا را فرا گرفت و بسيارى از عادات و آداب و حتّى لباس و پوشش مسلمانان و طرز و روش ملاقاتها، برخوردها و ديدارها، پذيرايى ها و مراسم عزا و عروسى ها را شامل گرديد.
البتّه اين اوّلين بار نبوده كه بيگانگان به وسيله تهاجم فرهنگى در صدد تسلّط بر بلاد اسلام و استضعاف مسلمين بر آمده باشند. به طور مثال، تاريخ به ما نشان مى دهد كه در سقوط كشور متمدّن و آباد و مسلمان اندلس (اسپانيا) علّت اصلى، تهاجم فرهنگى بيگانه بود. امّا اين موج فراگير تهاجم فرهنگى و اسلام زدايى ـ كه در دو قرن اخير به وسيله استعمارگران و ايادى روشنفكرنما و تجدّد و تساهل خواه و مزدور آنها پى گير شد ـ تقريباً همه بلاد اسلام را هدف قرار داد; و اگر چه اساس آن در همه جا از سوى دول بيگانه برانگيخته مى شد، امّا تا آنجا پيش رفتند كه علناً به زور و زندان و شكنجه و بى رحمترين حكومتهاى پليسى در مثل ايران و تركيه براى محو اسلام و كلّ مظاهر تمدّن و شخصيّت اسلامى مردم متوسّل شدند.
عامل مهمّ پيشرفت اين تهاجم در داخل، افرادى بودند كه با نشريه ها و روزنامه ها و شعر و هنر به اسم آزادى و روشن فكرى اين حركت را ترويج كردند و مثل پهلوى را به آن هجوم وحشيانه و ددمنشانه بر عليه اسلام و مظاهر دين تشويق نمودند. هدف اصلى در اين هجوم خيانتبار، براندازى التزامات مسلمانان به احكام و شعائر و سنن اسلام بود. احكام و شعائرى كه همواره مانع از رسوخ و نفوذ و سلطه سياسى و اقتصادى بيگانگان بوده و هست.
دوم: خلع سلاح روحانيّت، تضعيف نفوذ علما و مسموع بودن قول و حكم آنها در جامعه بود. زيرا قدرت علم و نفوذ كلام آنها مخصوصاً در مصونيّت و سلامت عقايد و افكار در تمام طول چهارده قرن اسلامى عامل اصلى و اساسى بود. به واسطه مراقبت، مواظبت و نظارت علما، همواره شخصيّت جوامع اسلامى از جوامع ديگر مشخّص و ممتاز بود. چه در مجامع شيعى اسلامى و چه در مجامع سنى اسلامى، استعمار همين هدف را داشت و ايادى آنها نيز همين هدف را به اسم آزادى و تجدّد و حتّى دلسوزى براى مسلمانان و عقب ماندن آنها از جوامع صليبى دنبال مى كردند. ايران را به سرنوشت دوره پنجاه ساله رژيم منحوس پهلوى و تركيه را به رژيم لائيك «مصطفى كمال» و كلّ كشورهاى اسلامى سنّى را به عدم تمركز و تجزيه به حكومتهاى وابسته به خود گرفتار ساختند. شرح اين مطالب و دسايس محتاج به تأليف يك كتاب بزرگ، يا بيش از يك كتاب است.
در ايران اسلامى ـ الحمد للّه تعالى ـ با انقلاب اسلامى همه آن سياستهاى شوم و تلاشهاى بيگانگان نقش برآب شد و با رسميّت يافتن مظاهر و شعائر اسلامى و بازگشت زنان مسلمان به اصالت خويشتن خويش و چادر و حجاب و تعليم و تربيت سالم و شكستن پيكره ها و مجسمه ها و حاكميّت قوانين اسلامى و كنار گذاردن كراوات و زُنّار، و امور بسيار فرعى و اصلى ديگر، اين اميدوارى حاصل شد كه هجوم فرهنگى دشمن، مثل هجوم جنگى و فيزيكى سركوب شده، و راه رخنه در بنياد استقلال اين مردم به پاخاسته و اسلامخواه بسته شده باشد.
ولى چنانكه مى دانيم اين موضوع، يعنى تهاجم فرهنگى موضوعى است كه شكل عملكرد آن براى اغلب نامرئى و مثل جاسوس هاى سرّى، و بلكه سرّى تر از آن است. گاه با زبان خيلى دوستدارانه و غمخوارانه و با الفاظ و عبارات و كلمات دلنشين و دلفريب وارد مى شوند و زن و مرد را در دام الفاظى ظاهر فريب گرفتار مى نمايند; الفاظ و اصطلاحاتى مثل: ترقّى خواهى، نوآورى، تجدّد، جامعه مدنى و ملّى، رفع تبعيض و تساوى حقوق و اتّحاد بين الملل و...
با اين كار، مقدّمات سلطه فرهنگى و اقتصادى و در نتيجه سلطه سياسى خود را فراهم مى سازند و حاكم بودن دين و وحدت دين و سياست را كه از اصول مسلّم قرآنى و اسلام است، هدف قرار مى دهد. آنها اين باور و اين موقعيّت را كه سخن آخر را بايد از دين گرفت و به دين شناسان يعنى فقها بايد رجوع كرد، مخدوش جلوه مى دهند تا بى مانع، افكار مخرّب و انحرافى را به خورد مردم دهند. وقتى مردم پزشك بهداشت و حفظ الصّحه نداشته باشند، يا اگر داشته باشند و حرفش را مسموع ندانند و هر كس در بهداشت و حفظ الصّحه بتواند اظهار نظر كند، طبعاً هر غذايى را به آنها مى خورانند و هر كالايى را در ميان آنها رواج مى دهند.
به هر حال، دشمن از اين هجوم فرهنگى هدفهاى بزرگ دارد و همچنان آن را مؤثّرترين حمله به اسلام و استقلال مسلمانان مى داند.
مسلمانان آگاه كه در همه جا خواهان بازگشت به اسلام و استقلال و مجد و عظمت ديرين هستند، با همين تهاجم فرهنگى در مبارزه اند. در تركيه، الجزاير، در آسياى مركزى، چچن، چين و ساير كشورها تهاجم فرهنگى بيگانگان فعّال بوده و مسلمانان بپا خاسته و با آن در ستيز و درگيرند.
در كشور عزيز اسلامى ما همگام با سقوط رژيم مزدور پهلوى تمام يا بيشتر آثار تهاجم فرهنگى و رسوم كفر و استعمار نيز محو، و رسوم نامشروعى كه در مدّت پنجاه سال برقرار شده بود و ادارات و مؤسّسات و تجارت و بازرگانى و تعليم و تربيت و دانشگاه، زندگى شخصى و عائلى و اجتماعى و سياسى مردم را فرا گرفته بود، متروك گرديد. حتّى ميادين از پيكره و تنديس ها پاك شد و مظاهر اسلامى متجلّى شد و عصر جديد حكومت و عظمت اسلامى چهره نمايى كرد. بانوان مسلمان، عزّت، كرامت و شخصيّت خود را باز يافتند و از آن ابتذالهاى غربگرايى و اختلاطهاى فسادانگيز نجات يافتند. از سوى ديگر، بيگانگان هم از اينكه بتوانند با حمله هاى فيزيكى و جنگ و خونريزى، اين فرياد الله اكبر و اسلام خواهى را كه از ايران بلند شده و مى رود تا عالم گير شود خاموش نمايند، نااميد شدند; ولى در عين حال از تهاجم فرهنگى هرگز مأيوس نشده اند.
دشمنان اسلام و ايران، بازهم در صدد رخنه در اساس محكم اين ملك و امّت بوده و از منافع سرشارى كه از اين كشور مى بردند و از آن محروم شده اند چشم نمى پوشند. آنان در زير پوشش الفاظى مثل حقوق بشر و آزادى قلم و اهل به اصطلاح هنر و آزادى بانوان و فراجنسى و كلمات فريبنده ديگر وارد مى شوند.
از طرف ديگر چون برخى ناآگاهان و بى خبران از دسايس بيگانگان و افراد ساده لوح تحت تأثير تبليغات اشتباه انگيز مى افتند، و نيز هستند افراد غربگرايى كه براى خود پذيرش اين تهاجم فرهنگى و ترك سنن اسلامى را يك نوع روشن فكرى مى دانند و مى خواهند به اصطلاح آنچه را در اسلام، قدح و مذموم و در غرب، مدح و ممدوح است در بين مسلمانان نيز مدح و وسيله افتخار قرار دهند، طرّاحان سياستهاى استعمارى اين تهاجم فرهنگى را كنار نمى گذارند.
خلاصه، اين تهاجم فرهنگى، نويسندگان غير متعهّد يا غربگرا را به تبليغ غرب گرايى و ترك سنن اسلامى و اسلام زدايى وادار نموده است. آنها اهل طرب وضرب و ساز و آواز و فنون ممنوعه را ترويج نموده و تا آنجا پيش مى روند كه اين كارها اسلامى شمرده مى شود.
تهاجم فرهنگى حربه اى است كه مى تواند ارزشها را ضدّ ارزش نمايد و آنچه را از ديد اسلام ناب قدح است، مدح معرّفى كند. چنانكه مى بينيم اين محافل و مجامع استعمارى و راديوهاى آمريكا و اروپا هستند كه براى اين به اصطلاح مظلوميّت هنر و روشنفكر و قلم، همواره دلسوزى دارند و مى خواهند جامعه ما را از فرهنگ اصيل خود تهى كرده و به فرهنگ التقاطى و استعمارى خود وابسته و دلبسته سازند.
مسلمانان آگاه تحت تأثير اين تهاجم قرار نمى گيرند و شخصيّت و آداب و سنن اسلامى خود را حفظ مى نمايند. تا هماكنون در قلب اروپا و آمريكا و كانادا هزارها مسلمان دانشمند آگاه و دانشگاه داريم كه در آن محيطها، هويّت اسلامى خود را در كمال استقلال حفظ كرده و كمترين اثرى از آنها نگرفته اند. نه در مجالس رقص و موسيقى و به اصطلاح هنر آنها شركت مى كنند، و نه بانوانشان مثل بانوان آنها با مردهاى اجنبى اختلاط و معاشرت دارند و به استقلال اسلامى خود افتخار مى نمايند. مردشان مرد مسلمان، و زنشان بانوى مسلمان است.
در مورد اينكه اشاره اى به خطرات تهاجم فرهنگى خواسته ايد، از همين مختصر كه درباره تهاجم فرهنگى بيان شد خطرات آن هم فى الجمله معلوم مى شود. تهاجم فرهنگى يعنى روبرويى و معارضه كفر با اسلام و عزّت و استقلال ملّتها.
امّا راجع به نمونه هاى ملموس پذيرش اين تهاجم فرهنگى و غرب گرايى: بيشتر يا بسيارى از آن خود بخود آشكار و ملموس است و مسلمانان متعهّد و حسّاس به روشنى آن را درك مى كنند. البتّه اين نمونه ها همه در يك حد نيستند و حتّى از جنبه حكم شرعى فى حد نفسه برخى مكروه و برخى حرام است; امّا از نظر عدول از فرهنگ اسلامى و پذيرش اين تهاجم فرهنگى بيگانه نشانه ضعف روحيّه شخص و وابسته شدن و فاصله گرفتن از فرهنگ و اسلام، و تشبّه به بيگانه است، كه اگر به قصد تشبّه و گرايش به عادات بيگانگان و كفّار باشد، در همه درجاتش حرام است.
به طور اجمال، اين نمونه ها گاه و بيگاه يا به طور مداوم در ملاقاتها در مؤسّسات و ادارات و سمينارها، در خانه، بازار، مدارس و مراكز تعليم و تربيت و در صدا و سيما ديده مى شود. از عناصر مهمّ آن عبارتند از: اختلاط زن و مرد و حضور هر دو در مراكز و مشاغل و ارزش شمردن موسيقى و نواختن آلات موسيقى به عنوان هنر و ترويج و نشر علنى و رسمى آنها و تجليل از نوازندگان اين آلات محرّمه و به اصطلاح، استادان ضرب و تار و رقص و... و تجليل از مراسم مرگ و ولادت آنها، و تأسيس مدارس تعليم موسيقى و برگزارى مسابقات و بازيهاى مانند: بكس و شطرنج، و به خصوص بخش مسابقات ورزشى بانوان مانند: كوه نوردى، تنيس و تشويق آنها به ترك چادر و انتخاب پوششهاى اندام نما، و تقليد از مدهاى مبتذل لباس، و آوردن دختران در مراسم استقبال و تقديم گل و يا حمل پرچم و كف زدن و سوت زدن و هورا كشيدن به جاى صلوات و تكبير، و برگزارى مجالس معارفه و توزيع يا تقسيم جوايز يا عرضه صنايع و مجالس ديگر همراه با موسيقى و اركستر و خلاصه اختلاطهاى غير سنّتى و غير اسلامى و برقرارى قوانين غير اسلامى در مسايل مربوط به عائله و روابط زن و مرد و حقوق مدنى و سياسى افراد، و نصب پيكره اشخاص به عنوان تجليل از زحمات آنها.
ج2 ـ راههاى مبارزه با تهاجم فرهنگى عبارت است از :
1 ـ شناختن ارزشها و ضدّ ارزشها از ديدگاه اسلام و نظر فقه و فقها و تمسّك محكم و ثابت به انجام ارزشها و ترك ضدّ ارزش ها ، و به عبارت ديگر معيار قرار دادنِ تعاليم مأخوذه از فقه جواهرى در زندگى فردى و اجتماعى و سياسى و تنظيم كلّ روابط بر اساس راهنماييهاى فقهى.
2 ـ تبليغ و ترويج و تشويق همگان بر محافظت بر اين ارزشها به وسيله سخنرانيها و مطبوعات و جرايد و همه رسانه هاى گروهى.
3 ـ نشان دادن عكس العملهاى منفى مناسب نسبت به برنامه ها و افرادى كه اين ارزشها را هتك و به قداستهاى اسلامى آنها بى اعتنايى مى نمايند و يا ضدّ ارزشها را به كار مى گيرند و نيز نشان دادن عكس العملهاى مثبت و تحسين برانگيز نسبت به بانوان و مردانى كه ارزشها و آداب اسلامى را احترام مى نمايند و به آنها متعهّدند.
4 ـ تأكيد بر اسلامى بودن نظام آموزش و پرورش و تربيت جوانان بر اساس هدايتهاى عالى اسلام و گزينش اساتيد و دبيران و آموزگاران شايسته و متعهّد و مؤمن به فرهنگ اسلام.
5 ـ سالم ساختن محيط گردشگاهها و پاركها و فرهنگسراها از ظواهر مخرّب اخلاق، مثل: اركستر و موسيقى و اختلاط زن و مرد و بدآموزيهاى مختلف.
6 ـ ترويج فرهنگ استقلال و اعتماد به نفس و تجليل از شعائر اسلام و تحقير وابستگى به كفّار و تقليد از آداب و عادات آنها.
7 ـ تبيين و تبليغ مفاسد مكتبهاى مضرّه و فرهنگهاى مادّى و ضدّ ايمان به خدا و اصالت اخلاق و معنويّات و مضار مدنيّت منهاى دين، و پوچى و پوسيدگى آن و ارشاد همگان، خصوصاً دانشجويان، به فوايد و مصالح اسلام گرايى و تعهّد دينى و كمالات حقيقى انسانى.
8 ـ نشر و تبليغ سيره انبيا، خصوصاً سيره رسول اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم ـ و ائمّه طاهرين عليهم السّلام ـ و دعوت به تأسّى به آن بزرگواران در مظاهر زندگى.
9 ـ بيان و تفهيم اين حقيقت ناب، خصوصاً به جوانان كه مدنيّت صناعى (پيشرفت مادّى و صنعتى) غرب معلول بى ايمانى و بى اعتنايى آنها به مبانى اخلاقى نيست و توجّه به ترقّى صنعتى و كسب علوم مادّى با تمسّك به دين و اخلاق در كمال توافق و سازگارى بوده و بلكه مكمّل يكديگرند; و سعادت حقيقى براى جميع افراد بشر در سايه كمال او در اين دو ناحيه فراهم خواهد شد. و استفاده درست و صحيح از علم و صنعت و همه نعمتهاى مادّى به طورى كه موجب ظلم و تظلّم واستضعاف و استكبار نشود، فقط در پرتو ايمان به خدا و اخلاق حقيقى حاصل خواهد شد.
10 ـ بالاخره با پشتيبانى همه، به خصوص صاحبان مقامات و علماى اعلام و ارباب سخن و اهل قلم و ساير اقشار مؤمنين از فرهنگ امر به معروف و نهى از منكر، و نظارت بر اجراى احكام الله و سدّ ابواب ورود فرهنگ بيگانه، به طورى كه هر مسلمان آگاه و متعهّد، همه جريانها و سازمانها ومطبوعات و نوشته ها و كتابها و رسانه هاى گروهى و سيره و روش و تمام مقامات و رفت و آمدها و كيفيّت برخوردها را در رابطه با اين تهاجم فرهنگى زير نظر داشته باشد.
اميد است كشور و جامعه ما و همه جوامع مسلمانان از گزند اين توطئه شوم بيگانگان مصون مانده و در پرتو احكام و هدايتهاى نورانى اسلام طىّ قرون و اعصار بى شمار، تمدّن واقعى و اصالتهاى ويژه انسانى را پاسدار و پرچمدار و نگاهبان باشند. بحق محمّد و آله الطّاهرين صلوات الله عليهم أجمعين. ولا حول ولا قوة الاّ بالله العلي العظيم.
( پایان )
نظرات شما عزیزان: